جدول جو
جدول جو

معنی سیاه درون - جستجوی لغت در جدول جو

سیاه درون
بدطینت، بداندیش
تصویری از سیاه درون
تصویر سیاه درون
فرهنگ فارسی عمید
سیاه درون
(دَ)
کنایه از عاصی و گنهکار و ظالم و سنگدل. (آنندراج) :
زآن پیشتر که جامۀ جانت شود سیاه
از مردم سیاه درون اجتناب کن.
صائب
لغت نامه دهخدا
سیاه درون
عاصی و گنهکار و ظالم
تصویری از سیاه درون
تصویر سیاه درون
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیاه دارو
تصویر سیاه دارو
فاشرا، گیاهی خاردار با تارهایی شبیه تاک و میوه ای سرخ رنگ و خوشه دار به اندازۀ نخود که به گیاهان و اشیای نزدیک خود می پیچد و مصرف دارویی دارد
سپیدتاک، سپیتاک، سفیدتاک، ماردارو، هزارشاخ، هزارکشان، هزارجشان، هزارافشان، ارجالون، بروانیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاه درخت
تصویر سیاه درخت
درختی که پوستش تیره رنگ باشد، درختی که میوه بدهد، درخت میوه دار
درختی با شاخه های پرخار برگ های دندانه دار گل های کوچک زرد، میوۀ تیره رنگ با سه یا چهار دانه که طعم تلخ و بوی نامطبوع دارد و از آن شیره ای می گیرند که در طب به عنوان مسهل به کار می رود، خوشه انگور، آش انگور، اشنگور، خرزل، کلی کک، شوکة الصباغین، شجرة الدکن، نرپرن، نرپرون
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ رَ)
درختچه ای است از تیره عنابها که ویژۀ مرز فوقانی جنگل است. آنرا در درفک، سیاه درخت و در کلاردشت خرزال، در پل زنگوله کلیک در زیارت اشنگور و در کتول خوشۀ انگور میخوانند. (از جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 261). نارون (بیشتر نارون پیوندنشده را سیاه درخت نامند). (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به فرهنگ فارسی معین شود
لغت نامه دهخدا
(یَهْ دَ)
سیه دل. بدخواه. (ناظم الاطباء). سیه دل. تاریک دل. سیه جگر. رجوع به سیه دل و سیاه دل شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان بابل کنار بخش مرکزی شهرستان شاهی. دارای 650 تن سکنه. آب آن از رود خانه بابل و چشمه. محصول آنجا برنج، نیشکر، غلات، کتان، صیفی و ابریشم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(خَ بَ کَ دَ)
سفع. (ترجمان القرآن). تسوید. (دهار) (منتهی الارب). تاریک کردن:
گر ایزد بخواهد من از کین شاه
کنم بر تو خورشید روشن سیاه.
فردوسی.
- سیاه کردن عمر، گذراندن عمر به بطالت: گفت: اقالیم سبع را طواف کرده و عمر به سیاهی سیاه کرده. (تاریخ طبرستان)
لغت نامه دهخدا
برنگ سیاه در آوردن، یا سیاه کردن روی. (چهره) صورت خود را به رنگ سیاه درآوردن، توضیح این کار در ماتم و سوگواری معمول بود
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ای از تیره عنابها که برگهایش در شاخه های جوان متقابل و دندانه دار است و در بن دمبرگ ها گوشوارک موجود است. گلهایش خوشه یی و به رنگ زرد مایل به سبز است. برخی از گونه های سیاه درخت دو پایه و برخی یک پایه هستند. میوه این گیاه به بزرگی یک نخود و تیره رنگ محتوی 3 تا 4 دانه است و طعمش تلخ و نامطبوع است و از میوه آن شیره ای بنام شیره نرپرن می گیرند که مسهلی است قوی و معمولا با عرق آلمان مصرف می شود خوشه انگور آش انگور اشنگور آش خرزال وشر کلی کک الجاره عوسج شجره الدکن شوکه الصباغین، درختی که میوه دهد بارور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه دارو
تصویر سیاه دارو
هزارجشان
فرهنگ لغت هوشیار
((دِ رَ))
درختچه ای از تیره عناب ها که برگ هایش در شاخه های جوان متقابل و دندانه دار است. گل هایش خوشه ای و به رنگ زرد مایل به سبز است. میوه این گیاه به بزرگی یک نخود و طعمش تلخ و نامطبوع است. از میوه آن شیره ای به نام شیره نرپرن می گیرند که
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
لتشويهٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
Blacken
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
noircir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
לשחור
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
سیاہ کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
কালো করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
ทำให้ดำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
kuviringisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
karartmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
黒くする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
menghitamkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
검게 하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
काला करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
zwart maken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
ennegrecer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
escurecer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
使变黑
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
czernić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
затемнювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
schwärzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
чернить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
annerire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی